سیما غفارزاده – ونکوور
حدود ۸ شب بود. رفته بودم پسرم را از جایی بردارم برگردیم خانه. دوستی تماس گرفت و گفت که هواپیمایی در حوالی تهران سقوط کرده است. هواپیمایی متعلق به خطوط هوایی اوکراین. یادم افتاد که شنیده بودم برخی، این خط هوایی را بهدلایل گوناگون از جمله مسئلهٔ ایمنی و حتی عدم سرویسدهی مناسب، توصیه نمیکنند. فکر کردم ما ایرانیها نه تنها باید تاوان ایمن نبودن هواپیماهای داخلی را پس بدهیم و هرازچندگاه بشنویم که اینجا و آنجا هواپیمای خطوط ایرانایر یا ماهانایر یا… سقوط کرد و عدهای بیگناه جان خود را از دست دادند، حال باید نگران هواپیماهای خط هوایی بینالمللی اوکراین نیز باشیم. دقایقی بعد برادرم از ایران تماس گرفت و آشفتهحال گفت که حسین و همسرش در آن هواپیما بودهاند… دنیا دور سرم چرخید و در تلاشی بیهوده هواپیمایی را تجسم کردم که بلافاصله پس از بلندشدن بهدلیل نقص فنی مجبور به نشستن شده و همهٔ مسافرانش به سلامت از آن خارج شدهاند. پسرم که متوجه حال غیرعادیام شده بود، پرسید ماجرا چیست. حسین و فائه را که کمتر از یکسال قبلش مهمانمان بودند، به خاطرش آوردم و گفتم که در راه برگشت به ونکوور هواپیمایشان سقوط کرده است. برای او هم باورکردنی نبود؛ چرا هر خبری از ایران میرسد، تلخ است؟ چرا از هر چه به ایران گره خورده، غم و اندوه و مصیبت میبارد؟… رسیدیم خانه. همچنان با سماجت در ذهنم هر تصور دیگری را جز آنکه مسافران توانستهاند به سلامت از هواپیما خارج شوند، پس میزدم. خبرها پشت هم بهروزرسانی میشد. دیری نپایید که خبر چون پتکی بر سرمان فرود آمد؛ همهٔ سرنشینان هواپیما جانشان را از دست داده بودند… باورکردنی نبود. هواپیمایی که سه دقیقه نبود بلند شده بود، چه میتوانست بر سرش آمده باشد؟ خبرها همچنان میرسید. مجله را داشتیم میبستیم، موضوع اصلی حولوحوش کشتهشدن قاسم سلیمانی و عملیات تلافیجویانهٔ ایران بود و در مقابلش، تهدید شروع جنگ با ایران توسط آمریکا. اما خبر سقوط هواپیما داشت دیگر خبرها را پس میزد و در سایه قرار میداد، خصوصاً وقتی که طی یکی دو روز بعد ویدیوهایی مبنی بر شلیک موشک به هواپیما منتشر شد. ایران اعلام کرده بود که علت سقوط نقص فنی بوده و همچنان پس از انتشار ویدیوهای یادشده، شلیک موشک را انکار میکرد. خانوادههای داغدار و یک ملت سه روزِ برزخی را از سر گذراندند تا پتک دوم کوبندهتر از قبل فرود آمد؛ ایران پذیرفت که شلیک دو موشک بهفاصلهٔ ۲۴ ثانیه از هم توسط پدافند سپاه پاسداران صورت گرفته است… این دیگر ورای تصور بود. خارج از حد تحمل بود، برای منی که تنها دو نفر از مسافران این پرواز را، که دوستان برادرم بودند و دو سه بار بیشتر ندیده بودمشان، میشناختم. پس مادران، پدران، خواهران، برادران و فرزندان ۱۷۶ مسافر بیگناه چگونه بار این مصیبت را بر دوش میکشیدند… این رنج بیحد را چطور تاب میآوردند… ورای تصورم بود. کمکم مشخص شد مسافرانِ ونکوور بیشتر بودهاند و هرچند از نزدیک نمیشناختمشان، ناآشنا نیز نبودند. عایشه پورقادری و فاطمه پساوند، همسر و دختر جوانِ امیر پساوند که در خیابان لانزدیل نانوایی داشت و همسرش چند بار برای آگهی در مجله با ما تماس گرفته بود. اردلان ابنالدین حمیدی، فعال اجتماعی شهر، همسرش، نیلوفر رزاقی خمسی و پسر نوجوانش، کامیار ابنالدین حمیدی، هر سه از مسافرانِ ونکوور بودند. فیروزه مدنی و همسرش ناصر پورشعبان اوشیبی نیز نامشان در لیست مسافران بود. فیروزه مدنی از خوانندگان مجلهٔ ما از روزهای نخستین چاپ آن بود و بهطور مرتب در مسابقاتی که طی چند ده شمارهٔ اول برگزار کردیم، شرکت میکرد و برندهٔ این مسابقات نیز شده بود. و البته نامهای دیگری که کمکم شناختیم و کل جانباختگان ساکن بریتیش کلمبیا به ۱۵ رسید. روزها و هفتهها و ماهها میگذشت و از حجم عظیم این اندوه جانفرسا کم نمیشد. یک سال طاقتفرسا گذشت و هنوز این درد جگر میسوزاند. در این یک سال، تمام تلاشمان این بود که این فاجعه را در ابعاد گوناگون پوشش دهیم. گفتوگوهای مختلف از جمله گفتوگو با پروفسور پیام اخوان، وکیل حقوق بینالملل و عضو دیوان دائمی داوری در لاهه، دربارهٔ پروندهٔ سرنگونی پرواز ۷۵۲ از منظر حقوق بینالملل. هرچند، گفتوگو با خانوادههای جانباختگان ساکن بیسی چندان ساده نبود. در طول این یک سال تقریباً با تمام این خانوادهها تماس گرفتیم، اما بهجز تنها دو مورد، دیگر خانوادهها آمادگی گفتوگو نداشتند. شاید صحبتکردن در این مورد برایشان دشوار باشد؛ چیزی که دورازذهن نیست. یک سال گذشته است، صد سال این خانوادهها پیر شدهاند و رنج و اندوهی که بر دوش میکشند خارج از تصور است. ۵۲ هفته گذشته است، هنوز این خانوادهها هیچ پاسخ روشنی نگرفتهاند. ۳۶۵ روز گذشته است، هنوز نه دادگاهی تشکیل شده و نه کسی محکوم شده است. این درد و رنج ورای تصور است… نه تنها خانوادههای داغدار که ما نیز دیگر آنی که بودیم، نیستیم. این اندوه قامت یک ملت را خم کرد. در سالگرد پرواز ابدی مسافران ۷۵۲، یاد آنها را گرامی میداریم و چشم امیدمان به روشنشدن حقایق و اجرای هرچه سریعترِ عدالت برای خانوادههای داغدارشان است؛ شاید این داد اگر ستانده شود، از رنج و آلام این عزیزان کمی بکاهد. به امید آن روز